بعضی وقتا انقدر دلت گرفته و دلگیر از روزای عمرت هستی،که
همش منتظر یه بهونه،هرچند خیلی کوچیکی که بزنی زیر گریه... آره من دلم گرفته... من دلگیر از زمونه ام... من منتظر یه بهونه ی کوچیکم... مشکلم همینه... دیگه بهونه ای ندارم... دلیل گریه هام رفت... دلیل نوشته هام رفت... بهونم رفت... کاش حداقل یه اشک خشک و خالی برام میذاشت... حتی دیگه اشکم باهام قهر کرده... بذار بهت بگم.... یه یار جدید پیدا کردم... خیلی دوستم داره... حتی بیشتر از عشق من نسبت به تو... همیشه ی خدا همرامه... شب...روز... اسم یار جدیدم بغضیه که تو گلومه... بغض تو گلو که هیچ وقت تنهام نمیذاره... میفهمی.... دیگه حتی یه حرف ساده رو هم با بغض میگم... مشکل اینجاست،که این بغض خیلی درد آوره... اشکم رو نمیخواد... فقط چشمای همیشه نم دار میخواد... حالا من موندم و چشمای نم داری که بازم به انتظارت
میشینه...
نظرات شما عزیزان:
|
About
دعایت قبول شد مادربزرگ.... من(پیر)شدم... Archivesارديبهشت 1394اسفند 1393 مرداد 1393 خرداد 1393 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 AuthorsmozhganLinks
تفریحی
LinkDump
حمل ماینر از چین به ایران Categoriesکاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
|